از درد کهنه ای که مداوا نمیشود
یا میشود گلایه کنم یا نمیشود
اینک سلام حضرت عیسی تر از مسیح
لطفت نگو که شامل ماها نمیشود
ای من فدای پنجره فولاد چشمهات
از بغض من چرا گرهی وا نمیشود؟
یوسف ترین عزیز !مرا تا خودت بخوان
هرچند این غریبه زلیخا نمیشود
امضا:کسی که با همه ی ریزنقشی اش
در بیکران چشم شما جا نمیشود
شاعر : مریم اخوان طاهری
- سه شنبه
- 19
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 6:16
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
مریم اخوان طاهری
ارسال دیدگاه