راهی شده ، مسافر غریب زهرا
دلواپسه ، زائر بی شکیب زهرا
عزا گرفته همه دنیا ، وای
بارونیه چشم یتیما ، وای
باچشم گریون و پریشون ، وای
به دیدنش اومده زهرا ، وای
تونگاش بارون اشکه ، توصداش نمونده جونی
سرور تموم عالم ، راهیه بافرق خونی
اول مظلوم عالم (علی یاعلی)3
******
حیدر دیگه ، خسته شده از این زمونه
ذکر لبش ، اناالیه راجعونه
موندن براش عین عذابه ، وای
واسه ش خوشی مثل سرابه ، وای
سی ساله که همدم دستاش ، وای
کبودی ردّ طنابه ، وای
اونجا بود علی شهید شد ، وقتی که دستاشو بستن
تاجلو چشای خورشید ، پهلوی ماه و شکستن
اول مظلوم عالم (علی یاعلی)3
******
زینب می دید ، اشک غریبی چشاشو
وقتی شنید ، آروم آروم وصیتاشو
داره می گه از غم و غربت ، وای
از خیمه و نیت غارت ، وای
می خونه از معجر خاکی ، وای
از کوفه و شام و اسارت ، وای
اشکای حسن روونه ، می بینه زینب با احساس
که باباش دست حسین و ، می ذاره تو دست عباس
اول مظلوم عالم (علی یاعلی)3
شاعر : اسماعیل شبرنگ
- یکشنبه
- 24
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 13:5
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
اسماعیل شبرنگ
ارسال دیدگاه