من كه در خانه غريبم، خون دلها شد نصيبم
منتظر بودم شب و روز، تا اجل گردد نصيبم
وقت رفتن آمد آخر مى روم تا كوى دلبر
بر سرم يك دم بيا تا پر كشم سوى تو مادر
واغريبا واغريبا....
من جواد ابن الرضايم، از تبار مرتضايم
همچو اجداد غريبم، بر رضاى حق رضايم
غصه هاى من به خانه مى كشد از دل زبانه
بى كسى آل حيدر شد نصيبم از زمانه
واغريبا واغريبا....
ياد غمهاى تو مادر، برده از ياد جور همسر
پيكرم مسموم زهر و، قلب من سوزان يك در
گر چه اين زهر حاصلم شد همره خون دلم شد
اى همه عالم بدانيد داغ زهرا قاتلم شد
واغريبا واغريبا....
- دوشنبه
- 25
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 13:2
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه