• چهارشنبه 16 آبان 03

 محمود ژولیده

شعر شهادت امام جواد(ع) -( از بس که پای تا سرم آتش گرفت و سوخت )

2057
1

  از بس که پای تا سرم آتش گرفت و سوخت
شیرازه های پیکرم آتش گرفت و سوخت
آتش ز جان سوخته ام شعله می کشد
از آن زمان که مادرم آتش گرفت و سوخت
از کودکی ز خاطره ی رنج مادرم
تا پای مرگ خاطرم آتش گرفت و سوخت
زهرم دهید باز، مگر راحتم کنید
در کنج حجره بسترم آتش گرفت و سوخت
مثل کبوتری که فقط بال و پر زند
این بازمانده ی پرم آتش گرفت و سوخت
از احتضار من پسرم شد به اضطرار
وای از دلش که در برم آتش گرفت و سوخت
خواهر نداشتم که عزاداری ام کند
از راه دور دخترم آتش گرفت و سوخت1
جسم مذاب را چه غم از هُرم آفتاب
خورشید هم ز پیکرم آتش گرفت و سوخت
این چند ساعتی که عطش را چشیده ام
با یا حسین، حنجرم آتش گرفت و سوخت
دل پای مرگ حضرت لیلا به ناله گفت:
مجنون منم که دلبرم آتش گرفت و سوخت
انگار می شنیدم عزای رباب را
می گفت: کام اصغرم آتش گرفت و سوخت
با این که جان تازه و جسم جوان من...
از کینه های همسرم آتش گرفت و سوخت...
بالای تربتم بنویسید: عمر من...
از غصّه های مادرم آتش گرفت و سوخت
×××

شاعر : محمود ژولیده

  • دوشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 13:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران