به وسعت همه عالم به من جفا کردند
خبر نداشت کسی با دلم چها کردند
به میهمانی هِرمان وهِجرم آوردند
به درد غربت این شهرَم آشنا کردند
چقدر پشت سرم ناروا سخن گفتند
چقدر طعنه چه بد با امام تا کردند
برای کشتن من طرحشان قدیمی بود
هرآنچه با پدرم با امام رضا کردند
ز سوز زهر دلم گُر گرفت افتادم
وحجره را به من خسته کربلا کردند
فقط بریدن با تیغ و مو گرفتن نیست
که بند بند مرا از عطش جدا کردند
هرآنچه آه کشیدم به طشت کوبیدند
به آب آب من تشنه خنده ها کردند
ز دست وپا زدنم نه دلی به رحم آمد
نه بر سرشک غریبی ام اعتنا کردند
به خانه ای که پر از عطر وذکر قرآن بود
تمام کف زدن وهلهله به پا کردند
مرا کشانده روی پشت بام آوردند
در آفتاب غریبانه ام رها کردند
به روی پیکر من گرچه پیرهن هم بود
کبوتران پر خود را به سایه وا کردند
رسیده است به ما ارث بر زمین خوردن
پس از سه روز مرا نقش کوچه ها کردند
- دوشنبه
- 25
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 14:10
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه