کبوتر های حضرت نسل ها مهمان آقایند
نکردند این کبوتر ها به کفتر های دیگر ناز
فراهم آب و دانه بهر شان هم سنگ با کوثر
ندیدم کفتری تا پز دهد بر کفتر اهواز
تاسی می کنند این نازنینان از امام خود
نمی دانند خود را برتر از هم نوع در شیراز
غروبی در حرم بودم نگاه من به کفتر ها
فروتن کفتری هاتف صفت گفتا مرا این راز
خدا بر عالم هستی نگاه او خداوندی است
حرامی گر به دست آری به رسوایی ستاند باز
کبوتر وار گر بودیم ما هم شیعه ی حضرت
نبودی بسته در ها بهر بعضی،بهر بعضی باز
حرم امن است از عدل امام هشتم شیعه
ندیدم کفتری را در حرم هرگز اسیر باز
(رها)گاهی که از نامردمی ها می شوم دل گیر
حرم را در بغل گیرم و غم ها را دهم پرواز
شاعر : علی میرزائی
- سه شنبه
- 26
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 5:0
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
علی میرزائی
ارسال دیدگاه