• پنج شنبه 1 آذر 03


شعر ولادت امام رضا(ع) -( هی می کشانم چادرم را زیر باران ها )

2934

هی می کشانم چادرم را زیر باران ها
رد می شوم از خلوت خیس خیابان ها
حس می کنم در ابتدای آسمان هستم
وقتی سلام ات می کنم از پشت میدان ها
اذن دخولت را که می گیرم ، نمی فهمم
عطر تو اینجا ریخته یا عطر گلدان ها
حتی خودم را می برم از یاد وقتی که
می خوانمت با گریه در بین شبستان ها
زیر پر و بال کبوترها هوا خوب است
حالم برای گفتن ِ "جانم رضا" خوب است
پس خوش به حال من که امشب در هوای تو
پر می زنم ... هی شعر می خوانم برای تو
شاعر شدم تا عاشقی های وجودم را
با شیوه ای زیبا  بریزم زیر پای تو
عاشق شدن یک اتفاق ساده ی سهل است
وقتی رضای من فقط باشد رضای تو
تو نور می ریزی میان گریه های من
من خیره خیره ... خیره در گلدسته های تو
با حس و حالم در حریمت آشنا هستم
پیش توام ... حس می کنم پیش خدا هستم
پیش تو من در اوج ایمانم ، امام عشق
از شدت عشقت پریشانم ، امام عشق
لبخندهای مومن ات دیوانه ام کردند
خوشحالم از اینکه مسلمانم ، امام عشق
این لحظه های خیس با من نسبتی دارند
با تو همیشه زیر بارانم ، امام عشق
دارم نگاهت می کنم از پشت گلدان ها
دارم زیارت نامه می خوانم ، امام عشق
ای باعث دلبستگی هایم ! نگاهم کن
من خسته ام ! با چشمهایت رو به راهم کن
این قیل هایم را ببین ... این قال هایم را
تب کرده ام، حس می کنم تبخال هایم را
مثل کبوترها کنارت می پرم ... پر پر
هی می تکانم توی صحن ات بال هایم را
آنقدر خوبی که بدی ها را نمی بینی
می بخشی و رد می کنی اشکال هایم را
داری تبرک می کنی روز و شب ام را تو
داری مبارک می کنی این سال هایم را
این صحن ها بوی بهارو زعفران دارند
اینجا همه نام تو را روی زبان دارند
یک حس خوب و خاص در جان من افتاده
بغض غریبی در گریبان من افتاده
زیبای من ! از تو جهان خورشید می گیرد
خورشید هم سمت خراسان من افتاده ...
هق هق کنان سر می گذارم روی دیوارت
چشم ات به این چشمان گریان من افتاده
در ازدحام زائرانت ، می برم خود را...
دست ضریحت توی دستان من افتاده
تو آمدی ... قرعه به نام کشورم افتاد
بالابلندا ! سایه ات روی سرم افتاد

 

شاعر : وحیده افضلی

  • سه شنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 5:1
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران