• دوشنبه 3 دی 03

 رضا تاجیک

غزل میلاد امام حسن عسکری(ع)-يک عنايت شد و دلم وا شد

3206
2

يک عنايت شد و دلم وا شد     
باز هم وقت شعر و املا شد
واژه ها در سرم چه بسيارند    
لب هر واژه پر تمنا شد
تا که خود را به وزن بنشانند    
بين اين واژه ها چه دعوا شد
مدح اين خانواده هم سخت است   
تا بدان جا که مثل رويا شد
ولي از لطف و رحمت خودشان   
نطق اين رو سياه گويا شد
اول از دل سخن کنم آغاز    
 دل که مجنون روي ليلا شد
بعد از دلبري سخن گويم     
 دلبري که از اول آقا شد
بي نهايت خداي من! شکرت     
پاي چه دلبري به دل وا شد
تا که نامش حسن شد و خنديد   
عطر جسمش شميم زهرا شد
مولد او به قُرب اَو اَدني    
 صاحب الاختيار دنيا شد
خوانده شد آيه ولم يولد    
شرح ميلاد او معما شد
و يد الله فوق ايديهم        
زينت بازوان مولا شد
تا که در کوچه ها نظر نخورد     
 حرز او دافع البلايا شد
حسنيون ميانشان رسم است      
 رنگ او مايل به خضرا شد
پيش او يوسف از رخش دم زد    
 بين کنعان و مصر رسوا شد
نفسي زد ميان قبرستان              
مرده اي زنده شد ، مسيحا شد
لحظه اي با خدا تکلم کرد      
 پاي درسش هزار موسي شد
مکتب درس او شلوغ شلوغ       
 جبرئيل آمد آن عقب جا شد
يک سري هم به سوي دوزخ زد     
واي آتش بساط سرما شد
عده اي بي سپاه مي خوانند         
اين شهي که امير دلها شد
لب او تر شدو سپاه ملک        
صفي از خاک تا ثريا شد
چند سالي گذشت و اين آقا      
مَثَلِ قامتش به طوبي شد
قفس شيرها گواهي داد       
که عليِّ زمانه پيدا شد
در شجاعت شبيه ثار الله       
غيرتش هم مثال سَقا شد
ديگر آقاي ما جوان شده بود      
روزهايي گذشت و بابا شد
پسر آمد، پدر عجب حظ کرد       
عالمي از سرور غوغا شد
سر خود خم نکرده پيش کسي    
مهديِ فاطمه که تنها شد
ليک يک دفعه ديده‏اند او را         
که قدش در بر پدر تا شد
بايد آواي العجل سر داد      
تا که از ياوران آقا شد
خواهشي من ز مادرش دارم          
صِله ام بس که طبع من واشد
کاش زهرا بگويد اي شاعر      
آفرين شعر تو چه زيبا شد

شاعر : رضا تاجیک

  • سه شنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 15:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران