بی تو هرگز من از این منزل ویران نروم
بی تو ای ماه از این شام غریبان نروم
تا تو از جای نخیزی و نگیری دستم
زین سرا ای گل افسرده پژمان نروم
تا به شام آمده ای این همه راه از پی من
بی تو اینک من از این منزل ویران نروم
آتش آخر به دل زینب غمدیده مزن
تا که با داغ تو و سینه ی بریان نروم
تو پدر خواستی و ، داد نشانت چو یزید
می کنی ناز که از پیش پدر جان نروم
میزبان تو عجب کرد پذیرایی تو ....
چه کنم گر نزنم بر سر و گریان نروم
دیده بگشای و سخن با من افسرده بگو
بی تو ای جان من از بهر تو قربان نروم
ای که رخسار تو همرنگ غم ناله بود
بی تو زین شام خراب ای مه تابان نروم
بستر از خاک مکن ، سینه من چاک مکن
تا چنین سوی وطن ، خوار و پریشان نروم
تا به ویرانه ی شام از پی من آمده ای
بی تو اینک بر سر خاک شهیدان نروم
مَهِ دردانه من ، خانه به ویرانه مکن
گر نیایی ، من از این تیره شبستان نروم
بسته ام عهد حسان خادم خوبان باشم
تا بود جان به لبم از سر پیمان نروم
- شنبه
- 30
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 5:51
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه