(به سبک هیزم آورده دشمن)
هیزم آورده دشمن خدایا شعله زد آتش از درب خانه
ناله ای کودکانه بلند است
مادرم را مزن تازیانه
وامصیبت
******
ای فلک تا همیشه بنالی این چه ظلم و غم بی حساب است
ظالمی می زند تازیانه
دست خیبر گشا در طناب است
وامصیبت
******
فاطمه پشت در ناله میزد کوه صبر از مصیبت شکسته
ای مدینه چه کردی که دیگر
روز و شب فاطمه گریه میکرد
وامصیبت
******************************
بعد از شهادت حضرت زهرا (س)
شب شد و چشم ماه و ستاره شاهد چشم بارانی من
بر مزار غریب تو هر شب
بشکند بغض پنهانی من
فاطمه جان
******
شب شد و تا سحر گریه میکرد یک جوان بر مزار جوانش
یاد روزی که در قلب آتش
ناله زد مرغ هم آشیانش
فاطمه جان
*****
میل رفتن به خانه ندارد کاش عالم همین شب بماند
چاره ساز غم عالمی در
چاره ی اشک زینب بماند
فاطمه جان
شاعر : میثم مومنی نژاد
- یکشنبه
- 31
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 5:40
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
میثم مومنی نژاد
ارسال دیدگاه