(به سبک آه شب غمم سحر ندارد)
آه این من و اشك دانه دانه ای تیر دشمن كن كمانه
كن چشم سـقا را نشانه وای وای
آه سقا دلش در پیچ و تاب است آبرویم این مشك آب است
منتظرش طـفل رباب است وای وای
ای تیر در كمان تو مكن ز غم كمـانم
مكن تو تا قیامت خجل ز كودكـانم
حسین عزیز زهرا حسین عزیز زهرا
******
آه دستم جدا شد ای حسین جان دل بستهام به مشك طفلان
گرفــتــهام او را بـه دندان وای وای
آه به مـشـك آبــم تیر خورده به مـثـل من شده فسرده
گـمـان كـنـم شـش ماهه مـرده وای وای
روی زمین فــتــاده تمام بود و هستم
میمیرم از خجالت بوسه مزن به دستم
حسین عزیز زهرا حسین عزیز زهرا
******
آه دیگر تب و تابی ندارم من گـوهـر نـابی ندارم
جز اشك خـود آبی ندارم وای وای
آه شد دیدنی سقای طفلان ای دلبرم دلم مسوزان
مـرا به خیمه بـر مگردان وای وای
ای یار تنهای من تنهـاییام چو دیدن
صف زده و كف زده به سوی من دویدن
حسین عزیز زهرا حسین عزیز زهرا
******
آه بیا بیا ماه دل آرا كه علقمه دارد تماشــــا
عـلـقـمه دارد بــوی زهـرا وای وای
آه بیا بیا ای هست و بودم كه زائر یاس كبودم
بپای او من در سـجودم وای وای
ای ماه بی قرینه علقمه شد مدینه
دارد شكسته سینه سـر مرا به سینه
حسین عزیز زهرا حسین عزیز زهرا
شاعر : سید محسن حسینی
- چهارشنبه
- 3
- مهر
- 1392
- ساعت
- 7:43
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید محسن حسینی
ارسال دیدگاه