الرحمن علّم القرآن منم و قبر تو حسین جان
نگو چهل روز برا زینب مثه چهل سال گذشت
روزای زینب توی حال و هوای گودال گذشت
بارون مصیبت تو چشامه جای غل و زنجیر روی پامه
چادر رقیه شال عزامه
حسین وای وای وای...
******
ای بی سر لاله ی پرپر کفنت بوریا شد آخر
با اینکه غارت شده دیگه تموم این کاروان
انگشترت رو آخرش پس گرفتم از ساربان
نبودی ببینی بی بهونه من و میزدن با تازیونه
الهی که زینب زنده نمونه
حسین وای وای وای...
******
واویلا عصر عاشورا صورتم شد شبیه زهرا
تو موج دریا بگو سقا چی دیدی بی تاب شدی
کوچیکه قبرت از خجالت تو علقمه آب شدی
چشای تو روشن ای علمدار ناموست و بردن با دل زار
مجلس شراب و کوچه بازار
حسین وای وای وای
شاعر : سعید پاشازاده
- چهارشنبه
- 3
- مهر
- 1392
- ساعت
- 15:19
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سعید پاشازاده
ارسال دیدگاه