از بس کـه نـالیـدم من ، افـتاده ام از ناله
می روم امشب سوی ، زهرای هجده ساله
می رود جان ز تن این بود ذکر من
مظلومه زهرا ، مظلومه زهرا
******
به شوق دیدار گل ، مانند گل می خندم
امشب بـه شهر کوفه ، بار سفر می بندم
دردمن دواشد حاجتم رواشد
مظلومه زهرا ، مظلومه زهرا
******
حسن به چشم پرخون ، به پیش من می ماند
سوره ی کـوثـر امشب ، بـرای من مـی خواند
از برایم حسن کن مهیا کفن
مظلومه زهرا ، مظلومه زهرا
******
پیر و جوان کوفه ، رفتم خدانگهدار
زخم زبـان کوفه ، رفتم خدانگهدار
کوفه امشب بنال کن علی را حلال
مظلومه زهرا ، مظلومه زهرا
شاعر : سید محسن حسینی
- دوشنبه
- 8
- مهر
- 1392
- ساعت
- 15:41
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید محسن حسینی
ارسال دیدگاه