آخر محرم و صفر دوباره دِلَمو تا مشهدُ الرضا آوردم
پیراهن مشکی و این شال عزامو به امانات درِ حرم سپردم
خداحافظ خداحافظ نوحه خون و سینه زن ها
خداحافظ خداحافظ اجرتون با خود آقا
یک خونم تو مشهد و یک خونم تو کربلاس
اربابم حسین و سلطانم امام رضا
السلطان ابا الحسن
******
هر کسی برات کربلا گرفته رفته مشهد از امام رضا گرفته
چه شلوغه کنار پنجره فولاد گمونم باز یه مریض شفا گرفته
حرم این خونواده شده قبله برا مردم
توی ایران میدرخشن شاه چراغ و مشهد و قم
داره تاج سروری هر کی اینجا نوکره
مزد زائرای تو با موسی بن جعفره
السلطان ابا الحسن
******
دم سقا خونه ی تو یادم افتاد تشنه لب رو خاکا دست و پا زدی تو
شبیه حسین و روضه ی جَوونش علیِ اکبرت و صدا زدی تو
سفره های این دو ماهه جمع میشه با دست زهرا
کاش ببینم سال دیگه باز محرم رو ایشالا
یادت باشه که سه بار وعده دادی ای آقا
من که اومدم تو هم وقت مُردنم بیا
السلطان ابا الحسن
شاعر : سعید پاشازاده
- سه شنبه
- 9
- مهر
- 1392
- ساعت
- 16:35
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سعید پاشازاده
حسین