زمین و زمان با دلی سوزان ، بی قرار ِ ابنُ الرّضا شد
دل ِ محزونم دوباره باز ، غصه دار ِ ابنُ الرّضا شد
بگیریم با چشم گریون ، به سمتش دست توسّل
همون مولای جوونی ، که پرپر شد مثل یک گُل
سینه ِ زن ِ این ، بزم عزاییم
همناله های ، امام رضاییم
آه و واویلا
******
توی جنّت مادرش زهرا ، با دلی محزون ، ناله ها زد
که دیده در حُجره فرزندش ، با لب ِ تشنه ، دست و پا زد
بمیرم،اون زهر ِ کاری به قلب او زد شراره
به جز جون دادن تو حُجره ، دیگه هیچ راهی نداره
با یک دل خون ، با قلب ِ خسته
میره پیش ِ یک ، پهلو شکسته
آه و واویلا
******
دل سوزان و لب ِ عطشان ، سوز و آه و شور و نوایی
میشه جاری ، اشک عاشق از ، نوحه های کرببلایی
یکی اینجا بین حجره ، شده لب ِ تشنه فدایی
یکی روی خاک گودال ، به عزم پاک و خدایی
سرش جدا شد ، با کام عطشان
زینب صدا زد ، مظلوم حسین جان
مظلوم حسین جان
شاعر : حاج امیر عباسی
- پنج شنبه
- 11
- مهر
- 1392
- ساعت
- 4:37
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه