• سه شنبه 15 آبان 03


شعر استقبال از محرم -( دلشکسته کلافه و بی حال )

1542

 دلشکسته کلافه و بی حال
سینه ام از فراق مالامال
وقت من را گناه پر کرده
عوضم کن محول الاحوال
خشکِ خشکم من و به تو محتاج
مثل یک سیب نارسیده و کال
آمدم تا مرا نجات دهی
من گل آلوده و تو آب زلال
نذر کردم فدایتان بشو
تو بیا و بکش حلالِ حلال
رزق اشک و دلی شکسته بده
رخصت گریه ام بده امسال
که دوباره محرمت آمد
پیرهن مشکی و کتیبه و شال ...
روضه خوان ها دوباره می خوانند
از حرم تا حوالی گودال
خواهری دست می زند بر سر
الف قامتش شده چون دال
دست و پا می زند کسی در خون
بدنی زیر نعل ها پامال
می رسد اسب بی سوار از دور
واژگون زین و غرق خون کوپال
دور خیمه چرا شلوغ شده؟
نگرانم از این همه جنجال
کاش دیگر کسی نمی خواند از
قصه ی گوشواره و خلخال

 

شاعر : داود رحیمی

  • پنج شنبه
  • 11
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 14:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران