• پنج شنبه 13 اردیبهشت 03


شعر شهادت امام حسن مجتبی(ع) -( در دلم يك مدينه تعزيه خوان، دردلم يك بقيع بغض آلود )

2005
0

 در دلم يك مدينه تعزيه خوان، دردلم يك بقيع بغض آلود
با همين روضه خوب مي فهمم ،منبر مسجد النبي ست كبود
 در حسينيه ام كه مي شنوم ، شب تابوت و تير باران را
تيرهايي كه بر جنازه ي ماه ،آمدند از كمان فتنه فرود
 تيري آمد مرا عقب تر برد ، تا كجاي مدينه در شب پيش
ديدم آنجا كريم باران را ، مثل ابري به مجلس بدرود
 پاره اي از جگر به طشت نشست ، چشم بر هم نهادو سخت گريست
گفت :"لايوم ياحسين "...آنگاه ،از گلو مصرعي شكسته سرود
 كربلا بود لاي انگشتش ، قطعه در قطعه اش نشان مي داد
ظهر توفاني محرم شد ،گريه سر داد بين گفت و شنود
 كو ابوالفضل من ؟صدايش زد ،حركت داد پرده اي را ديد
شطي از مشك ناگهاني ريخت ،عطش باغ ماند و رودا رود
 قطعه اي تازه باز از جگرش ، ناگهان بر گلوي طشت افتاد
روضه اي خواند و پرده بالا زد ،با اشارات عشق بال گشود
 اي غزل از بقيع رد شده اي ، نيمه شب چون پرنده اي زخمي
پرخوني برايم آوردي ، از كدامين دريچه ي مسدود؟!

 

  • شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 16:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران