خوشا دلی که فقط زیر پای او باشد
میان شادی و غم مبتلای او باشد
خوشا سری که هواخواه خدمتش باشد
شبانه روز فقط در هوای او باشد
خوشا دلی که به فرمان عقل عاشق شد
و خواست لحظه به لحظه برای او باشد
برای او که تمنای عالم بالاست
برای او که جهانی فدای او باشد
دلیل شهرت بی انتهای شش گوشه است
زمین فقط کمی از کربلای او باشد
به ملک سلطنت دل کجاست سلطانی
که خیل شاه و ملک هم گدای او باشد
اسیر لهجه ی گلدسته ها شدن خوب است
به شرط اینکه اذان با صدای او باشد
شبیه رحمت محض است خَلقاً و خُلقاً
که احسن القصصم ماجرای او باشد
چه هیبتی چه جلالی فقط تصور کن
عبای سبز پیمبر عبای او باشد
به اشک شوق نشانده نگاه بابا را
چه گریه ها که پی خنده های او باشد
رسیده بود به گوش همه رجزهایش
نبود هیچ حریفی که تای او باشد . . .
نخواه روضه بخوانم شب تولد که
ترانه مرثیه ای در عزای او باشد ...
شاعر : عطیه سادات حجتی
- یکشنبه
- 14
- مهر
- 1392
- ساعت
- 4:50
- نوشته شده توسط
- جواد
- شاعر:
-
عطیه سادات حجتی
ارسال دیدگاه