درد سکوت است و خالي، گهواره اي مي خورد تاب
در چشم مادر نشسته، تکرار لالايي آب
لالاي لالا گل من! ديگر چه شعري بخوانم؟
بي تو ربابت چگونه، بنوازد اين چند مضراب
امروز دستي کمانه، کرده به سويت نشانه
امشب ولي بي بهانه رفتي عزيزم تو در خواب
با خط قرمز نوشتند وقتي تو را مي سرشتند
درس عروجت به خورشيد در آخرين مشق مهتاب
افتاده ام روي خاکت، مي گيرم از او سراغت
من ماندم و چشمه اي اشک، يعني مرا نيز درياب
شيرين من! کودک من! شش ماهه ي کوچک من!
برخيز سقايت آورد يک مشت کوچک پر از آب
پايان اين ماجرا را از ابتدا خوانده ام من
گهواره اي مي خورد تاب در زير فانوس مهتاب
شاعر : شیما مظهری صفات
- یکشنبه
- 14
- مهر
- 1392
- ساعت
- 5:56
- نوشته شده توسط
- جواد
- شاعر:
-
شیما مظهری صفات
Adrina