از تیر نشسته بر بدن میگویم
از دوختن کفن به تن میگویم
با هر نفسم ((حسین ))گفتم اما
با هر طپش دلم ((حسن))می گویم
تو کشته ی جنگ مردمی نا آگاه
من کشته ی صلح می شوم در این راه
تنهایی تو برای من سنگین است
((لا یوم کیومک ابا عبد الله))
به برادرش عباس:
روزی که علمدار شدی ، میفهمی
محرم به غم یار شدی ، میفهمی
این لرزش دست و دل من را هر وقت
در کوچه گرفتار شدی میفهمی
- یکشنبه
- 14
- مهر
- 1392
- ساعت
- 16:38
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه