كَرَم كنار ِ كريميِّ تو كم آورده
به پيشگاه تو درياي غم نم آورده
نبوده داغ تو كمتر ز داغ عاشورا
خدا ميانِ صَفَر يك مُحَرَم آورده
گذاشت نان و نمك، آب و زهر، همسر ِ تو
چه سفره ي افطاريِ فراهم آورده
يك عمر خونِ جگر خورده اي و حالا او
براي زخم تو مرهم كه نَه سَم آورده
براي تير زدن بر تو و به تابوتت
چقدر آن زنِ ملعونه آدم آورده
جدا مكن به بد و خوب، مادرت مارا
ميان مجلس سوگ تو درهَم آورده
دوباره بين غزل نام مادرت بردم
مرا ببخش اگر خاطر ِ تو آزردم
- یکشنبه
- 14
- مهر
- 1392
- ساعت
- 16:57
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه