صدای کاروان حج طنین افکنده بین دشت
بانگ کاروانی کز طواف کعبه بر می گشت
نورانی و زیبا
قافله سالارشان، سالار عالم
رسول الله خاتم
حضرت پیغمبر اکرم
نشسته بر فراز محملی سبز
به همراه مریدان رو به سمت منزلی سبز
***
زمینش بر خاک پای مرکبش گلبوسه می داد
نوازش می نمود او را پَر باد
ولی از روزگار ای داد بیداد
***
زمین یاقوت اشک از دیده می سود
که این حج، آخرین حج نبی بود
بله، این آخرین حج رسول آخرین است
تمام غصه ی عالم همین است
که از سال دگر می رفت از خاک
پیمبر رو به سمت عرش و افلاک
***
پس از او کیست اما جانشینش؟
چه می شد آخر اسلام و راه راستینش؟
پس از او قافله سالار دین کیست؟
ولی مسلمین کیست؟
خدا فرموده بعد از او دگر پیغمبری نیست
***
و اما بین افلاک
در آن بالا
میان آسمانها
قصه این نیست
شبیه حال غمناک زمین نیست
میان عرش غوغایی به پا بود
مهیای حضور مصطفی بود
***
و جبرائیل...
آماده برای عرض فرمان خدا بود
برای بار آخر، شده آماده ی وحی و نزول بر پیمبر
خدا فرموده جبرائیل! ماموریتت خیلی خطیر است
برو پایین، برو که کاروان نزدیک وادی غدیر است
***
پیمبر یک نظر بر آسمان کرد
به محض دیدن فوج ملائک دم برآورد؛
تمام حاجیان اینجا بیایند،
جلو رفته، عقب مانده و یا در هر کجایند
***
خلاصه !!
ساعتی نگذشت که دور پیمبر جمع گشتند
همه حالا کنار برکه ی آب، بروی خاک با حیرت نشستند
به فرمان پیمبر، از جهاز ناقه ها منبر به پا شد
تمام دشت ساکت، بی صدا شد
حواس خلق جمع نطق شیرین جناب مصطفی شد
***
پیمبر گفت:
با نام خدای آسمان ها
خدایی که بدست اوست جان ها
و حرکت می کند با اذن او دست و زبان ها
بگویید آی مردم : که ولیّ مطلق حق بر شما کیست؟
رسول الله و ختم الانبیا کیست؟
کسی که نفس او اولی ست بر نفس شما کیست؟
گواهی داد امت که:
به جز تو یا رسول الله کس نیست...
پیمبر با نگاهی سوی حیدر
علی را خواند پیش خود به منبر
کف دست علی را در کف دست شریف خود نهاد و گرمتر داد سخن داد:
که مردم
ختم حرف من چنین است
علی بعد از منِ خاتم، امیرالمومنین است
علی بعد از محمد جانشین است
علی حجت برای آسمان ها و زمین است
***
علی مفهوم بسم الله الرحمن الرحیم است
ولایت عهدم از عهد قدیم است
فقط راه علی راه و صراط مستقیم است
گدای او شوید که اهل عالم، که حتی در رکوعش هم کریم است
***
بدانید آی مردم!
در شب معراج آنجا که جبرائیل هم بالا نیامد
خدا با من به لحن و صوت حیدر حرف می زد
خودم دیدم میان آسمان ها
هزاران منبر از نور است بر پا
علی بر روی منبرهاست آنجا
ملائک دور او گرم زیارت
علی ارباب و جبرائیل هم آنجا رعیت
علی معنای غیرت
***
علی تفسیر مردی و فتوت
علی مرد و علی عدل و عدالت
کسی مثل علی دیگر ندیده
دو چشمش را خدا با دست های خود کشیده
گِلش با اشک حق شد آبدیده
خدا یکبار حیدر آفریده
تعجب نیست یک لشکر فقط با اخم او رنگش پریده
و با فریاد او از قهرمانان عرب زهره دریده
***
علی در آسمان ها آفتاب است
به روی خاک نامش بوتراب است
کرامات علی بیش از حساب است
خدا با او تعارف دارد انگار
علی لب تر نکرده مستجاب است
از او گفتن، از او خواندن،
و حتی اسم او را بر زبان بردن ثواب است
***
خلاصه :
هرکه مولایش جناب حضرت ختمی مَآب است
بداند که از این پس تحت فرمان جناب بوتراب است
چه می فهمید شأن مرتضی چیست؟
رسول الله می داند علی کیست
کسی که یار او شد یار ما هست،
سزای دشمنش نفرین و مرگ است
***
ملائک هلهله کردند و مردم،
غرق تکبیر، کنار آبگینه و برکه ی خم
***
بله، بی مرتضی دین خدا کامل نمی شد
هدف های تلاش مصطفی کامل نمی شد
***
غدیر خم همه دیدند در بزم ولایت
که جمعی غرق در بحر حسادت
ز دست مرتضی کینه گرفتند
و بغضی تلخ در سینه گرفتند
گذشت و کربلا یک بار دیگر
به روی دست های یک پیمبر
دوباره رفته بالا دست های کوچک فرزند حیدر
***
حسین بن علی و کربلا و قحطی آب
کنار نهر آبی که به نام مادرش بود
هزاران بی مروت در کمین دور و برش بود
***
لبش خشکیده بود و بر سر دست
علی را باز هم احرام می بست ...
***
علیِ کوچکش را برد بالا
غریبانه چنین فرمود آقا:
ببینید آی لشکر، خوب او را
مگر در سینه هاتان سنگ دارید
که با شش ماهۀ من جنگ دارید
اگر حرف مرا باور ندارید
برید آبش دهید و بعد آرید
که ناگه دست آقامان تکان خورد
گل شش ماه اش یکباره خندید
پرید از خواب، باز آرام خوابید
حسین دید از گلوی کوچک آن شیرخواره
به سمت آسمان خون زد فواره
حسین آرام و تنها گریه کرد و گفت:
ای وای از غریبی
ورق های تو را کندند ای "قرآن جیبی"
***
تمام این جماعت کینه داران غدیرند
و اینجایند تا که انتقام از زاده ی حیدر بگیرند
به سوی عرش بال کوچکش را ناز بگشود
فقط به جرم اینکه نام زیبایش علی بود ...
- دوشنبه
- 15
- مهر
- 1392
- ساعت
- 16:38
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه