• دوشنبه 5 آذر 03

 جواد حیدری

شعر تنور خولی امام حسین(ع) -( ای در تنور افتاده تنها یا بُنَیَّ )

15591
10

ای در تنور افتاده تنها یا بُنَیَّ
دورت بگردد مادرت زهرا  بُنَیَّ
من که وصیت کرده بودم با تو باشد
هر جا که رفتی زینب کبری بُنَیَّ
باور نمی کردم تو را اینجا ببینم
کنج تنور خانه ی اینها  بُنَیَّ
هر قدر هم خاکستری باشد دوباره
من می شناسم گیسوانت را  بُنَیَّ
با گوشه ی این چادر خاکی بشویم
خون لبت را با نوای یا  بُنَیّ
آخر چرا از پشت سر ذبحت نمودند
ای کشته ی افتاده در صحرا  بُنَیَّ
شیب الخضیبت را بنازم ای عزیزم
با این حنا شد صورتت زیبا بُنَیَّ
آبت ندادند و به حرفت خنده کردند
گفتی که باشد مادرت زهرا  بُنَیَّ ؟
گفتی زن خولی برایت گریه کرده
حتی به او هم می کنم اعطا  بُنَیَّ

شاعر : جواد حیدری

  • پنج شنبه
  • 18
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 5:4
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران