ای شیر خدا و اسد احمد مختار
در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار
هم پیش تر از حزب خدا یار محمّد
هم بهر نبی بعد علی، حیدر کرار
از خشم تو بر جان عدو آتش دوزخ
وز تیغ تو در سینه نفسها شرر نار
در بدر مه روی تو چون بدر درخشید
در جنگ احد جان به کف و عاشق ایثار
رویید ز لبهای محمّد گل لبخند
در رزم چو کردی به عدو حمله علیوار
با دست غضب فرق ابوجهل شکستی
تا کس نرساند به محمّد دگر آزار
هرجا که تو شمشیر گرفتی به کف دست
دشمن به هراس آمد در عرصۀ پیکار
در خطبۀ شام از تو و نام تو سخن گفت
چارم وصی ختم رسل، حجّت دادار
هم شیرخدا خوانْدَت و هم شیر پیمبر
هم خواند تو را همقدم جعفر طیار
ای کاش که در عرصۀ صفّین تو بودی
تا یار علی بودی چون مالک و عمار
ای کاش پس از ختم رسل بودی و بودی
یار علی و فاطمه بین در و دیوار
ای کاش که هم سنگر عباس تو بودی
تا بود حسین بن علی را دو علمدار
وقتی به تنت رفت فرو نیزۀ وحشی
در جنگ احد رنگ پرید از رخ انصار
تو نقش زمینگشتی یا چرخ زمین خورد؟
تو خفته به خون یا فلک افتاد ز رفتار
بینیِ تو ببرید و ده انگشت جدا کرد
پهلوی تو بشکافت ز کین هند جگرخوار
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
- پنج شنبه
- 18
- مهر
- 1392
- ساعت
- 13:51
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه