بی تاب شده پیكرش از شعلهی كینه
آتش ، گل كرد ، در باغِ سینه
از سوزِ جگر آهِ غریبانه كشیده كشیده
جان بر لبش از شدّت اندوه رسیده رسیده
پرپر شده باغِ امیـدش
كرده غم دلدار  شهیدش
بی تاب و تب ، جان به لب ، حضرت باقر
******
خون شد دلش از خاطرهی تلخ اسارت
غربت ، حسرت ، سیلی ، جسارت
همراه سه ساله پی دلدار دویده دویده
در كنج خرابه ز لبش لاله چكیده چكیده
بیتاب شده در دل شب
با گـریة جانسـوز زینب
بی تاب و تب ، جان به لب ، حضرت باقر
شاعر : یوسف رحیمی
- پنج شنبه
 - 18
 - مهر
 - 1392
 - ساعت
 - 16:11
 - نوشته شده توسط
 - یحیی
 
- شاعر:
 - 
                            
یوسف رحیمی
 

                
                
                
                
 دانلود سبک
                                
                                
                                
                                
                                
                                
    
    
    
    
                
                
ارسال دیدگاه