اين جمعه های بی خبری را جواب کن
بشکن حصار فاصله ها، را شتاب کن
بندی بزن بر اين شکسته دلی عصر جمعه را
يا نرخ دل شکسته گی ام را حساب کن
ربطی به انتظار ندارد نبودنت
فکری به حال رابطه های خراب کن
برخيز و تازه کن به تن خود بهار را
نيرنگ و رنگ های زمين را سراب کن
تاريک و سرد مي گذرد روز و شب، شبی -
رخسار ماه وَشَت را به قاب کن
ديری ست تشنه ايم ، وَ مخمور باده ايم
اين جام را به جرأت جانت شراب کن
نقبی بزن به بعُد زمان اتّصال را
آتشفشان رنج جهان را مذاب کن
در اين شب چراغ شکسته چه بی کسيم
ای چلچراغ نور، بيا انقلاب کن
دير ست... صد کلام به يک بغض ناتمام
بشکن ، حصار فاصله ها را شتاب کن...
شاعر : مرضیه اوجی
- شنبه
- 20
- مهر
- 1392
- ساعت
- 7:19
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
مرضیه اوجی
ارسال دیدگاه