امیـن وحی طبع من بیا به لاله زارها ....... بگیر اوج و پر بزن به گرد شاخسارها
بـریز دُر ز هر طرف به طَرف جـویبارها ....... بـیار شـعر نـاب خود به بزم گلعذارها
بخوان قصیـده از عـلی به شیوه ی هزارها
که جان خود به هر نفس کنم فدات بارها
بیا به محفل ولا دُری فشان سری بزن ....... ز دست خـتم انـبـیا شراب کوثـری بزن
ز دیده گوهری فشان به سینه آذری بزن ....... دمی بیا غمی ببر دلی ستـان پــری بزن
به وصف مـرتضی علی نوای دیگری بزن
بشو ز جــان غـبارها بـبـر ز دل قــرارهـا
نـزول رحــمـت خـدا به دامــن کـویـر شـد ....... علی علی علی بگو که موسم غدیر شد
امـــام کــشــور ازل الــی الابد امــیر شـد ....... به کـبـریا سفیر شد به مصطفی وزیـر شد
مــحب او عـــزیـز شـد عـدوی او حـقـیـر شـد
به قلب این نشاط ها به چشم اوست خارها
مبارک است بر همه نـزول رحمت خـدا ....... کمال یافت دین حق به نام حجت خدا
ولایــت عـلـی بـود تــمــام نــعـمت خد ا....... اطاعــت علی بود قـرین طــاعـت خــدا
محبت عـلی بـود هـمان محبت خدا
خزان باغ دل شود به مهر او بهارها
مــراسم غــدیــر را خـدا گـرفـتـه در زمـــیــن ....... بــه اشرف پـیـامـبـران خطاب می کند چنیـن
که ای رسول کبریا علی است برتو جانشین ....... علی است پیر انبیا عـلی است میر مومنـیـن
علی بود مــدار حـق عـلـی بـود قـرار دین
علی است شهریار کل به کل شهریارها
مـقـام کـل انـبـیـا مــقـام نـیـست بی علی ....... قیـام خـیـل قائمین قـیــام نیست بی عـلی
در آسمان و در زمین نظام نیست بی علی ....... بـنـــای مـحکم تـو را قــوام نیست بی علی
رسالت تو نزد ما تمام نیست بی علی
کمال دین عــلی بود به عـمـر روزگارها
چــو بــر نـبـی خـطاب شد کلام حی ذوالمنن ....... سـتـاد بـیـن مـسـلمین چـنانکه مه در انجمن
گرفت جان خویش را به روی دسـت خویشتن ....... به خـطـبـه ای بلیغ تــر ز حــد مـــعـجـز سخن
چنان به وصف مرتضی فشاند گوهر از دهن
کـه هـــوش بـرد از سـر طـوایــف و تـبـارهــا
الا همه موالیان چه انــتــهـا چـه ابـتـدا ....... شوید گوش سر بسر رسول می دهد ندا
که بر تمام خلق ها رسیده حکم از خدا ....... هر آنکه را منم نبی علی بر اوست مقتدا
علی است رهبر همه علی است مشعل هدا
علی است آنـکه حـق از او گـرفـتـه اقـتـدارهــا
عــلی است آنکه کعبه شـد مــزین از ولادتش ....... عـــلی اسـت آنــکه هر نبی بود به او ارادتش
علی است آنکه هر وصی بـود از او سعادتش ....... علی است آنکه یافت جان عبادت از عبادتش
علی است آنکه بر همه عیان بود سیادتش
عــلی اسـت مـیـر و فــاتـح تمام کــارزارهــا
به ذات حی لم یزل سفیر نیست جز علی ....... به من که خود پیمبرم وزیر نیست جز علی
به مومنات و مومنین امیر نـیـست جز علی ....... صــراط مستقیم را مـسیر نیست جز عـلی
به سر هو به راز حق خبیر نیست جز علی
عـلی است واقـف از ازل ز رمـز و راز کارهـا
علی است آنکه بدر شد به حمله ای مسخرش ....... عـــلـی اسـت آنـکه در احـد سـتـود حی داورش
علی است آنکه عمرو شد جدا به تیغ او سرش ....... علی که فـخـر مـی کند خــدا به فــتح خـیـبرش
خوشا کسی که این علی بود امام و رهبرش
کـه اوسـت در صـف جــزا قسیم نور و نـارهــا
سـلام بـر تـو یــا علی که جانِ جانِ عالمی ....... تــو عـبـد ذات خــالقی تو خــالق مـجسمی
تو هم خطاب مبرمی تو هم کتاب مـحـکمی ....... تو عین و لام و یاء نه ، تو کل اسم اعظـمی
تو صاحب اختیار حق به حق حق مسلمی
بود به دسـتـت از خــدا تـمــام اخـتـیـارهــا
تـو از تمام انبیا به غـیـر مـصـطفی سری ....... تو بحر فضل را دُری تو شهر علم را دری
تــو از رسـل فــراتــری تــو با نبی برادری ....... تو جانشین احمدی تو بر صحابه سروری
تو مقتدا تو رهنما تو مرتضی تو حیدری
خــدا را رسول را بـه تـوست افتخارهـا
علوم دهر، حرفی از روایت تو یا علی ....... نجوم چرخ جلوه ای ز آیت تـو یـا علی
وجود، ظرف کوچک عنایت تـو یا علی ....... کـتـاب پنج انـبـیا حکایت تو یــا عــلی
بس است کل خلق را ولایت تو یا علی
که مـیـکند جحیم را چــو قلب لاله زارها
مـنـم که بــا ثــنـای تــو چـکامـه آفــریـده ام ....... هر آنچه گفتم از ازل خود از شما شنیده ام
به مهر تـو کـشیده ام اگـر نفس کشیده ام ....... هماره بوده مدح تو مرام و مـشـی و ایده ام
اگر بود به هر نفس هزارها قصیده ام
فضایل تــو را یــکـی نـگفتم از هزارهــا
مـنـم مــدیـحه خــوان تـو بـیان محکمم بده ....... ز یک شراره ی غـمت نشــاط عـالـمـم بده
کلیم کن زبــان گـشا مسیح کن دمم بـده ....... به سینه آتشم فشان به دیده زمزمم بده
چـو مـیـثـم تو گشته ام زبــان مـیـثـمـم بده
خوشم که این زبان مرا، کشد به اوج دارها
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
- شنبه
- 20
- مهر
- 1392
- ساعت
- 14:47
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه