او که ز نسل هم حسین و هم حسن بود
مانند اجدادش غریب اندر وطن بود
او وارث لبهاى خشک و چوب خورده است
با عمه اش منزل به منزل ره سپرده است
او آخرین سرمایه ى کرببلا بود
آئینه ى خورشید روى نیزه ها بود
او دیده غسل دخترى را مخفیانه
طعنه شنیده باصداى تازیانه
او زائر پیشانى در خون نشسته است
او محرم راز و نیاز دست بسته است
با سنگهاى کوفیان او آشنا ابود
با خطبه خوان کوفه و شام هم نوا بود
- یکشنبه
- 21
- مهر
- 1392
- ساعت
- 16:37
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه