یا حسین ای در افق ها منجلی
ای بزرگ قوم ای پور علی
یک تجلی از تو مسلم بوده است
نور تو در خویش قائم بوده است
آن که پیک شاه شد شاه است او
آن که نور راه شد راه است او
مسلم تو کافر خویش است و بس
مسلمت در خویش بی کیش است و بس
کیش مسلم کیش ارباب حق است
در حقیقت او به حقش مطلق است
او که بود از فرط جلوه بی حجاب
زخم خورد از کوفه مثل بوتراب
چون به شخص خویش تنها ماند او
مرکب بی مقصد خود راند او
رفت و زد تکیه به دیوار زنی
رفت آمینی سراغ ایمنی
زن چو آبش داد راهش نیز داد
راه بر افغان و آهش نیز داد
نور شه از خانه چون بیرون نشست
خصم آمد دست آن دلدار بست
رفت از جور کسان بر بام قصر
کوفیان را شد تمام آن روز نصر
سر بریدند از رسول شاه دین
سر به بام افتاد و پیکر بر زمین
سر به سوی شام رفت و تن به خاک
گفت با او آسمان روحی فِداک
شاعر : محمد سهرابی
- دوشنبه
- 22
- مهر
- 1392
- ساعت
- 5:26
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد سهرابی
ارسال دیدگاه