• جمعه 2 آذر 03


شعر شهادت حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( مسلم ای اولین فدایی عشق )

1528
1

مسلم ای اولین فدایی عشق
ای تو تنها سفیر عشق حسین
غربت کوفه بود و جان تو که
میزبان شد به تیـر عشـق حسین
کوفه وقت ورود تو دیدم
خیل جمعیّتی شبیه " خم "
چون نمازت تمام شد آن شب
کو؟ کجا رفته اند پس مردم؟
گفته ام"خم"که کوفه شاید
از نهر آب حیات زنده شود
و برای من و تو و مردم
برگی از خاطرات زنده شود
 کوفه وقت ورود یادت هست؟
میزبانان صف کشیده به راه
من فدای غریبی ات مـسلم
یک نفر نیست با تو چون همراه
 من خبر دارم از دلت مسلـم
که برای حسین  می لرزد
" من و طفلان من فدا بشویم...
او نیاید به کوفه می ارزد "
هیچ گوشی دگر شنیدار

ناله ها و صدا و آه تو نیست
خانه ی طوعه هم ...خداحافظ
که دگر جای و سرپناه تو نیست
آنـقَــدَر دوستدار اربابـی
ذکر مـولا هـماره بر لب تو
تا به وقت شهادت آن بالا
روی دارالامـاره بر لب تو
از بهشت خدا تماشا کن
چند روز دگر از آن بالا
حکمت خون که ریخت در آب و...
تشنه ماندی درست چون مولا
این چه شهریست ؟ این چه رسمی هست؟
میـهمان را به روی دار کنند
سـر او را بریده بر در شهـر
بهر مـولا در انتظار کننـد

  • دوشنبه
  • 22
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 8:3
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران