از كوچي يادم مي ياد هر وقت مي گفتیم يا حسين
اشكها مي ريخت رو گونه ها دل داده بوديم به حسين
با اشك و آه با سوز دل؛ مردم مي گفتن يا حسين
آخ كه دِلا گريه مي كرد براي غربت حسين
محرما مسجدمون صفايي داشت با عشق اون
سينه زني عجين مي شد با ذكر يا حسين حسين
در شب تاسوعاي اون قلبا همه گرفته بود
چون كه غم آقا شونو مي ديدن با ياد حسين
وقتي كه عاشورا مي شد دِلا ديگه طاقت نداشت
گِل مي ماليدن به سر و همه مي گفتن يا حسين
تو عاشورا شهيد مي شه اون قمر هاشميان
آخ كه ديگه نداره عباسو آقام مولا حسين
آخ ابوالفضل آقام آب برابچه ها مي برد
حالا ديگه عطش دارند بچه هاي مولام حسين
آقام ابوالفضل و علمدار حسين شهيد شده
واي چه گذشته عاشورا بر دلِ مولامون حسين
حسين حسين عاشورا با روز قبل يك فرقي داشت
با جگر سوخته مي گفتن بي سر مولام حسين
عشق حسين تو گوشت و خون شيعش خوب ميدوني
با عشقي كه تو خونت گريه بكن بهر حسين
لعنتِ حق تا به ابد به ملعوني كه سر بريد
از بدن پاك و مطهر غريب مولام حسين
تسليت ما خدمت بانوي پاك و اطهري
كه مادري يگانه بود براي مولامون حسين
خدمت زينب غريب كه خسته و غمين شده
او كه نشسته خوند نماز از غم دوري حسين
تسليت ما خدمت امام غائب از نظر
خدمت صاحب الزمان فرزند مولامون حسين
اي خداي مهربونم صاحب عزاي ما كجاست
كاشكي بياد بگيره حق خون مولامون حسين
كاشكي ببينيم شادي بانوي هر دوعالم
وقتي مي ياد صاحبمون به خونخواهيت مولا حسين
- سه شنبه
- 23
- مهر
- 1392
- ساعت
- 13:58
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه