خزان شده ای خدا، دست گل یاس من فتاده در موج خون، پیکر عباس من
گشته ز بازو قَلَم، دو دست صاحب عشلَم (2)
چه کرده با این بدن، نیزه و شمشیرها (2) کیست برون آورد، ز پیکرش تیرها
گشته ز بازو قَلَم، دو دست صاحب عشلَم (2)
کیست به زینب دهد، ز علقمه این خبر که آمده از جنان, فاطمه با چشم تر
گشته ز بازو قَلَم، دو دست صاحب عشلَم (2)
شکسته دشمن به راه کین پر و بال من گرفته از من عدو، ساقی اطفال من
گشته ز بازو قَلَم، دو دست صاحب عشلَم (2)
در انتظار عمو، چشم سکینه بُود به خون خود غوطه ور، ماه مدینه بود
گشته ز بازو قَلَم، دو دست صاحب عشلم (2)
- جمعه
- 26
- مهر
- 1392
- ساعت
- 7:38
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه