سوخت از زهر هلاهل جگرم مادر جان
تيره شد روز به پيش نظرم مادر جان
من در اين حجره ى در بسته خود مى پيچم
كس نداند كه چه آمد به سرم مادر جان
نكشد گر كه مرا زهر جفا خواهد كشت
خنده ى همسر بيدادگرم مادر جان
من جوادم كه به ياد تو سخن مى گويم
چون ترا از همه مشتاق ترم مادر جان
همچو شمعى اثر زهر ستم آبم كرد
سوخت پروانه صفت بال و پرم مادرجان
همسرم پشت در خانه به دست افشانى
من به ياد تو و مسمار درم مادر جان
چون تو در فصل جوانى ز جهان سير شدم
كه زده داغ تو بر جان شررم مادر جان
به لب خشك من غمزده آبى برسان
كز عطش سوخته پا تا به سرم مادر جان
شعر (ژوليده) گواهى دهد از غربت من
دوست دارم كه بيايى به برم مادرجان
شاعر:ژوليده نيشابوري
- پنج شنبه
- 28
- مهر
- 1390
- ساعت
- 14:37
- نوشته شده توسط
- سعید رضایی
ارسال دیدگاه