اشک محبتی که نشیند به روی ما
امید می رود که شود آبروی ما
مارا چه حاجت است به مینای دیگران
لبریز عشق دوست بود تا سبوی ما
دلدادگان گلشن سبز ولایتیم
زین باغ لاله خیز بود رنگ وبوی ما
فردا به احترام علی باز می شود
درهای رحمت احدیت به روی ما
بهر نماز عشق به محراب می رویم
آنجا که اشک می شود آب وضوی ما
سوگند می خورم به غمش ،وقف او بود
فریاد غم گرفتۀ و بغض گلوی ما
چون شمع سینه سوز بسوز ای دل صبور
اینجا به قدر سوختن است آبروی ما
مارا چو می برند به غربت سرای خاک
دیدار روی اوست همه آرزوی ما
گمگشتگان عشق، امید است تا علی
فردای رستخیز کند جستجوی ما
نالیده ایم بسکه «وفائی» زداغ او
پیچیده است درهمه جا های وهوی ما
شاعر : استاد سید هاشم وفایی
- یکشنبه
- 28
- مهر
- 1392
- ساعت
- 15:14
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه