طوفان بودیم، ساحلی رام شدیم
ما را خواندیّ و صاحبِ نام شدیم
چون زلف تو، آشفته و در هم بودیم
در سایه ی ابروانت آرام شدیم
×××
ساقی شده ای جام هدایت داری
ای آنكه به شیعیان عنایت داری
تو بانی شهر عاشقانی مولا
از جانب حق حكم ولایت داری
×××
امروز اگر چه سیر دیدیم تو را
پیدا بُدی و دیر دیدیم تو را
خورشیدی و چشم عاجز از رؤیت توست
در آیینۀ غدیر دیدیم تو را
×××
عشق ابدی و ازلی بود آن روز
آغاز ولایت ولی بود آن روز
دستان خدا كه عاشقان را مأواست
در دست محمد و علی بود آن روز
×××
ما عاشق عدل حیدریات شدهایم
مولایی و مست رهبریت شدهایم
تو كعبه و ما دور سرت می گردیم
خورشید شدی و مشتریات شده ایم
شاعر : عارفه دهقانی
- سه شنبه
- 30
- مهر
- 1392
- ساعت
- 5:33
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
عارفه دهقانی
ارسال دیدگاه