اي تو بهين گوهر درج وجود
نادرهي عالم غيب و شهود
روي دل افروز تو مرآت حق
منظر تو آينهي ذات حق
مطلع انوار الهي تويي
كاشف اسرار كماهي تويي
برتر از انديشه بود سير تو
دم ز «سلوني» كه زند غير تو
عقل ز سوداي تو ديوانهاي
با رخ چون شمع تو پروانهاي
عدل پر آوازه شد از نام تو
جور فرو مرد در ايام تو
حسن ز انوار رخت تاب يافت
عشق ز سرچشمهي تو آب يافت
يا علي اي قافله سالار ما
از تو بود رونق بازار ما
ما همه سرمست ولاي توايم
ريزهخور خوان عطاي توايم
مهر تو آميخته با خاك ما
عشق تو صهبا كند از تاك ما
تا كه به مهر تو سپرديم دل
باز رهيديم از اين مشت گل
سرخوش و مستيم ز برنا و پير
درد كشانيم ز خم غدير
اي ز دمت هر دو جهان فيض ياب
خورده دو عالم ز غدير تو آب
اين نه غدير اين يم بيمنتهاست
عقل نداند كه كرانش كجاست
جرعه كشانند صغير و كبير
تا ابد از رشحهي اين آبگير
موجي از آن به كه به ايران رسد
شور از اين خطه به كيوان رسد
ميرود اين موج كه توفان شود
صاعقهي خرمن طغيان شود
ميرود اين سيل شتابنده تيز
تا به جهان در فكند رستخير
خصم فسون بيمر و بيحد كند
تا ره اين سيل دمان سد كند
ليك به فر تو در اين گير و دار
جان نبرد اهرمن نابكار
دست كريم تو كه مشكل گشاست
باز گشاي گرهي كار ماست
- چهارشنبه
- 1
- آبان
- 1392
- ساعت
- 5:5
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه