اي اهل ولا هستي خود به كف بگيريد
عيدي خود از شهشنشه نجف بگيريد
تاكه اسمش و مي برم گره هاي كارم واميشه
من ازش قطره مي خوام روزيه دلم دريا مي شه
علي مولا علي مولا
عاقل نديدم عاشق و ديونت نباشه
عاشق نديدم در به در خونت نباشه
تو هفتا آسمون يه ستاره دارم عليه
توي چهار فصل خدا پائيز و بهارم عليه
علي مولا علي مولا
من قرار گذاشتم تو دلم با علي مولا
تا جون و نفس دارم بگم ياعلي مولا
برا آفرينشت سنگ تموم گذاشت خدا
برا زيبايي تو هيچ چيزي كم نذاشت خدا
علي مولا علي مولا
آب و گلت از كجاست كه هيچ ملك نديده
هيچ كس تو وجودي اين همه نمك نديده
خرج تو كرده خدا هرچي كه ذوق وهنره
كي ديده كوه نمكي كه از عسل شيرين تره
علي مولا علي مولا
شاعر : یوسف حق پرست
- چهارشنبه
- 1
- آبان
- 1392
- ساعت
- 5:15
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
یوسف حق پرست
آحمدابهری
(پایگاه اشعار آیینی علی رضا خاکساری ) یکشنبه 5 آبان 1392ساعت : 16:36