من زادة پیغمبرم راهب ای راهب من نور چشم حیدرم راهب ای راهب
رائهب بدان من مقصد والضحی باشم من افتخار آیة هل اتی باشم
من مستتار حضرت کبریا باشم ذات خدا را مظهرم راهب ای راهب
من زادة پیغمبرم راهب ای راهب
من نور چشم حیدرم راهب ای راهب
بر فرق من تاج شرف از انمّا آمد تورات در توصیف من از خدا آمد
انجیل در تمجید من بر شما آمد من عرش حق را لنگر راهب ای راهب
من زادة پیغمبرم راهب ای راهب
من نور چشم حیدرم راهب ای راهب
ایزد به قرآنم ثنا گفت الرّحمن در شأن ما آمد بدان عَلَمَ القرآن
بحرین یخرج منها الؤالؤ المرجان من ما سوا را مفخرم راهب ای راهب
من زادة پیغمبرم راهب ای راهب
من نور چشم حیدرم راهب ای راهب
وجه الهم عین الهم آیت الهم روح الهم نور الهم صفوة اللّهم
بابم یدالله است و قدرت اللّهم هم خود ولی دارم راهب ای راهب
من زادة پیغمبرم راهب ای راهب
من نور چشم حیدرم راهب ای راهب
گهواره جنبانی مرا کرده جبرئیل قنداقه ام در آسمان برده میکائیل
خواهی که بشناسی مرا رو بخوان انجیل بر ما سوی من سرورم راهب ای راهب
من زادة پیغمبرم راهب ای راهب
من نور چشم حیدرم راهب ای راهب
جدم بود دختم رسل احمد مختار عیسی و موسی کرده اند مدح او بسیار
ساقی کوثر باب من حیدر کرار زهرای اطهر مادرم راهب ای راهب
من زادة پیغمبرم راهب ای راهب
من نور چشم حیدرم راهب ای راهب
من زادة پیغمبرم راهب ای راهب من نور چشم حیدرم راهب ای راهب
از جبهه ام رخشنده بین نور ربانی تا خوب بشناسی مرا مرد نصرانی
نامم حسین و رحمت حی سبحانی من بر خلایق سرورم راهب ای راهب
من زادة پیغمبرم راهب ای راهب
من نور چشم حیدرم راهب ای راهب
با من پیاپی کوفیان عهدها بستند اندر زمین کربلا عهدها بشکستند
اول به روی ما ز کین آب را بستند کردند غمگین خاطرم راهب ای راهب
من زادة پیغمبرم راهب ای راهب
من نور چشم حیدرم راهب ای راهب
لب تشنه ببریده اند سر از قفای من آتش زدند از کینه بر خیمه های من
ببستند محکم بازوی طفلان من شد زار زینب خواهرم راهب ای راهب
من زادة پیغمبرم راهب ای راهب
من نور چشم حیدرم راهب ای راهب
راهب بدان این سر بسی ظلمها دیده در راه شام از کوفیان طعنه ها بشنیده
برزاریش با کی همی اشک باریده باشد بدان او ذاکرم راهب ای راهب
من زادة پیغمبرم راهب ای راهب
من نور چشم حیدرم راهب ای راهب
- چهارشنبه
- 1
- آبان
- 1392
- ساعت
- 16:14
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه