تاج سرت را جبرئیل آورد و خم شد
فرصت برای انتخابت مغتنم شد
ای پادشاه مهربان کشور عشق
با تو عدالت آمد و ثابت قدم شد
در دست هایش پرچم مَن کنت مَولاه
دست تو بالا رفت و صیّاد کرم شد
عکس قَدَت افتاد درچشمان برکه
موجی دچار اشتیاق پیچ و خم شد
حقّ خلافت با تو بود افسوس تاریخ
جولانگهِ افکار مروان حَکَم شد
عشقِ تو گاهی از عرب سرخورده آنگاه
راهی تار و پود اقوام عجم شد
حلقه به گوشِ أشهدُ و أنَّ تو هستم
وقتی لباس شیعه بودن بر تنم شد
-----------------------------------------------------------
شاعر : مرضیه عاطفی
- پنج شنبه
- 2
- آبان
- 1392
- ساعت
- 4:17
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه