تویی تو صاحب کرم منم گدای ای حرم
حاجت من دل خسته را تو کی روا نمی کنی
تویی طبیب درد من فکر به روی زرد من
که گفته تو درد دل مرا دوا نمی کنی
در این مسیر عشق تو منم اسیر عشق تو
چرا تو بیشتر نظر به جمع ما نمی کنی
خسته دل و شکسته ام دلات به ولات بسته ام
بگو که روز بی کسی مرا رها نمی کنی
دلم به سوی تو بود بهشت،بوی تو بود
چرا نصیب من حسین کرب و بلا نمی کنی
فدای سوز و ساز تو فدای آن نماز تو
که بی وضوی اشک و خون رو به خدا نمی کنی
اگر که زیر خنجری اگر حسین بی سری
برای دوستان خود غیر دعا نمی کنی
محزونم و ملول تو اگر بوم قبول تو
بگو که این دل مرا بگو قبول می کنی
- جمعه
- 3
- آبان
- 1392
- ساعت
- 7:32
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه