جريده و طبل و علم اوردم
كتيبه هاي محتشم اوردم
مشكي براي شب اب خريدم
خرماي تازه و گلاب خريدم
چايخونه رو تا كه مهيا كردم
سماور و كتري رو برپا كردم
سوار كشتي نجات ميچسبه
بعد عطش چايي نبات ميچسبه
براي من سياهي رنگ عشقه
بيرقمون سوغاتي دمشقه
همه حسينيه رو خوشبو كردم
نيتي كردم اب و جارو كردم
پرچم يا حسين زدم به ديوار
روضه بيايم به اميد ديدار
محرم اومده هوائي شدم
از سر نو كرببلائي شدم
محرمي غصه بي اندازه شد
بازم اقا داغ دلم تازه شد
يك دهه با تو زندگي ميكنم
يك دهه باز ديوونگي ميكنم
با واحد و زمينه حال ميكنم
با زخم روي سينه حال ميكنم
پرم ندي به دام غم اسيرم
حرم ندي دق ميكنم ميميرم
شاعر : علیرضا خاکساری
- یکشنبه
- 5
- آبان
- 1392
- ساعت
- 18:27
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
علیرضا خاکساری
ارسال دیدگاه