طوعه به گرد قصر در جستجوست
شعله به دل، اشک به رخسار اوست
ناله کند از دل سوزان خویش
در طلب دیدن مهمان خویش
طوعه به هر کوچه روان گشته ای
در پی آن جان جهان گشته ای
در پی گم گشتة خود می دوی
کوچه به کوچه به کجا می روی
گریه بر آن پیکر صد چاک کن
آن تن پاره پاره را خاک کن
این گل پرپر شده از آن توست
این بدن بی سر مهمان توست
بر جگر سوخته چنگش زدند
کوچه به کوچه همه سنگش زدند
مصحف افتاده به خون پیکرش
جلوه کنان بر سر نیزه، سرش
سوخته و سوخته و سوخته
دیده به سوی دو پسر دوخته
سر به سر نی، نگهش در حجاز
با پسر فاطمه گرم نیاز
کای به فدای تو دو فرزند من
زخم تو بر تن گل لبخند من
از سر من خاک قدم های تو
بر جگرم شعلة غم های تو
بر سر نی دور تو گردد سرم
تا تو نهی پای به چشم ترم
نالة من در جگر "میثم" است
با تو دل سوخته ام همدم است
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
- دوشنبه
- 6
- آبان
- 1392
- ساعت
- 7:31
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه