اگر خواهرت اذن میدان ندارد
نمی خواهیش پای تو جان سپارد
در این جا كه وا غربتایت بلند است
دو گلدسته دارد برایت ببارد
غم بی كسی تو ای مرد تنها
در این جا گلوی مرا می فشارد
الهی نبینم در این جا غریبی
الهی نبینم كه چشمت ببارد
دو گلدسته می آورم تا نگویند
مگر این بلا پیشه خواهر ندارد
ببین سرمه بر دیده هاشان كشیدم
ببینم كه دائیشان می گذارد
به رویم میاور كه وسعم همین بود
مگر خواهرت – زینب – دل ندارد؟!
شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان
- سه شنبه
- 7
- آبان
- 1392
- ساعت
- 4:55
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
علی اکبر لطیفیان
ارسال دیدگاه