از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز
آنان همه از تبار باران بودند
رفتند ولی ادامه دارند هنوز
***
سرتاسر شهر با تو عطر آگین است
لبخند تمام كوچه ها غمگین است
امروز كه بر دوش تو را می بردیم
تابوت سبك ولی غمت سنگین است
***
پاییز پیام كوچ برگی سرخ است
خندیدن گل زیر تگرگی سرخ است
بر لاله چرا كفن بپوشم ، وقتی
زیبایی زندگی به مرگی سرخ است
***
با آنكه شكسته ایم ، بر می خیزیم
عهدیست كه بسته ایم ، بر می خیزیم
هر بار كه نام عشق را می خوانند
هر جا كه نشسته ایم ، بر می خیزیم
شاعر : هادی فردوسی
- سه شنبه
- 7
- آبان
- 1392
- ساعت
- 6:54
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
هادی فردوسی
ارسال دیدگاه