خورشید را با دستهایت جا به جا کن
دارد به سمت غربت شب میرود باز
اینجا شلمچه مرکز-گردان عشق-است
پر میکشد از دفترم معنای پرواز
**
وقتی نگاه حضرت خورشید اینجاست
این خاکها فرزند خاک کربلایند
ای سرزمین نخل های سر بریده
این روزها مردان اهل دل کجایند؟
**
آغوش اینجا با شهیدان خو گرفته
از هر طرف داغ هزاران مرد پیداست
افتاده یک سو تکۀ دستان یک گل
از چهرۀ خاکش همیشه درد پیداست
**
ای سرزمین! دنبالۀ خورشید هستی
حتی اگر حالا جدا افتادی از آن
مثل شهیدی که سرش از تن جدا شد
اکنون غریب و بی صدا افتادی از آن
**
دارد دلم بد جور میگیرد خدایا
حال و هوایم مصرعی از یک جنون است
خورشید مجروح است و هنگام غروبش
چشمان خیس آسمان هم رنگ خون است
**
بی اختیارم اشک هایم طعم شعرند
وقتی ردیف و قافیه باران عشق است
گم میشود قلبم کنار روح اینها
اینجا شلمچه مرکز-گردان عشق- است
شاعر : هدیه ارجمند
- سه شنبه
- 7
- آبان
- 1392
- ساعت
- 7:52
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
هدیه ارجمند
ارسال دیدگاه