چشم خسته مو می بندم و ، یاد تو می شه انیس من
عکس گنبد طلای تو ، جا داره تو چشم خیس من
عمریه که سینه می زنم میون روضه هات
تا بشه نصیبم آخرش یه گوشه ی نگات
هر چی دارم و ندارم آقا حاضرم بدم
تا که راه بدی منو یه بار دیگه به کربلات
یاحسین ، روحی لک الفداء
******
سنگه قلب من آقا ولی ، یک نگاه کنی تو دُرّ می شه
می شم از قفس تن رها ، تو بخوای هر کسی حُرّ می شه
وقتی که بوده با من همش نگاه خیر تو
من دیگه نمی خوام هیچ آقایی رو به غیر تو
وقت که تو کسی رو بخوای دیگه خدائیه
کاش می شد منم آقا بشم مثه زهیر تو
یاحسین ، روحی لک الفداء
******
تو دلم تویی همین و بس ، توی خیمه ی تو خالصم
سینه چاک راه تو می شم ، در جنون شبیه عابسم
قلب من برای تو همیشه پُرِ تاب و تب
تو عزای تو ببین شدم دوباره جون به لب
تو مسیحایی و زنده می کنی دل منو
تا بدم سرمو توی راه تو مثه وهب
یاحسین ، روحی لک الفداء
******
دل نذاشته دیگه تو دلم ، این شبا شمیم سیب تو
خوش به حال کسی که باشه ، همدم تو و حبیب تو
کاش آقا منو قبول کنی میون نوکرات
تا منم جوونیمو بدم به شوق یک نگات
بعد عمری نوکری آخر فدای تو بشم
مثل جُوْن، تو سرمو بیای بذاری روی پات
یاحسین ، روحی لک الفداء
شاعر : یوسف رحیمی
- چهارشنبه
- 8
- آبان
- 1392
- ساعت
- 4:58
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
یوسف رحیمی
ارسال دیدگاه