ای کشتی فتاده به دریای غم حسین
ای سایه ات همیشه به روی سرم حسین
دائم مسیح می کند از هر دمم ظهور
وقتی میان روضه نفس می زنم حسین
مثل شراب ناب مرا مست می کند
اشکی که پای روضه تو می دهم حسین
صد شکر بهر هر نفسی واجب است چون
هم دم حسین گویم و هم باز دم حسین
دیشب نوار قلبی من را گرفته اند
گاهی حسین خالی و گاهی حرم...حسین
من یک کلاغ بودم و سیمرغ می شوم
انگیزه ای که داد به بال و پرم، حسین
من خانه زادم و پدرم نوکر علی است
بوده کنیز مادرتان مادرم حسین
بی روضه حسین پر از کفر مطلقم
تنها دلیل عبدخدابودنم حسین
بر روی قلب من شده حک اسم دلبری
صدها هزار بار فدایش شوم حسین
ایراد فلسفی بکنی داغ می کنم
هم رب ما خدای تعالی است هم حسین
شاعر : حسین صیامی
- چهارشنبه
- 8
- آبان
- 1392
- ساعت
- 6:5
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حسین صیامی
ارسال دیدگاه