اي از ازل به مهر تو دل آشنا حسين
وي تا ابد لواي عزايت بپا حسين
حسرت برم به محتضري كآخرين نفس
روي تو ديد و خنده زد و گفت يا حسين
بيگانه مي كني ز جهان و جهانيان
آنرا كه گشت با تو دمي آشنا حسين
نامت عجين شده است در آب و گل همه
بر لوحه سينه ها شده منقوش يا حسين
اين غم كجا برم كه نگه كرد فاطمه
قاتل بريد راس تو را از قفا حسين
خون تو آب غسل و كفن خاك كربلا
تشييع توست زير سم اسبها حسين
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
- پنج شنبه
- 9
- آبان
- 1392
- ساعت
- 14:9
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه