امروز و فردا عالمی در التهاب است
از این مصیبت کوه صبر من خراب است
بیمار گشتم از هوای بی تو بودن
روضه برای درد من داروی ناب است
امشب که می سوزم ز داغ شیرخواره
تصویر او روی دلم گویا که قاب است
در هر حسینیه که جای ذکر مولاست
اَمّن یُّجیبِ درد مندان مستجاب است
بر روی لب امشب نوای لای لایِ
یک مادر دلخسته با نام رباب است
باید عمو از علقمه بیرون بیاید
در گاهواره کودکی محتاج آب است
یک کودک شش ماهه در دستان بابا
با لای لایِ تیر انگاری که خواب است
پاچید خون بر روی بابای غریبش
تصویر خورشید زمان گویا خضاب است
آرام شد بعد از کمی بی تاب بودن
حالا زمان ناله های آب آب است
با خنده وُ کف حرف او را قطع کردند
ارباب عالم را که خود فصل الخطاب است
شاعر : اصغر چرمی
- جمعه
- 10
- آبان
- 1392
- ساعت
- 11:26
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
اصغر چرمی
ارسال دیدگاه