این شعلۀ عشق است كه درمان نپذیرد
معشوق ز عاشق اَثر آسان نپذیرد
جز اشك تمنّا كه گِره وا كند از كار
كردارِ دگر فایده چندان نپذیرد
این رابطۀ عشق عجب معجزه آساست
این مرحله را جز دلِ بریان نپذیرد
معشوق حسین است و عاشق دلِ زینب
محبوب ز احباب بجز جان نپذیرد
فرمود به طفلان كه دلِ عاشقِ مادر
جز كشته شدن در ره جانان نپذیرد
با خویش همی گفت: مبادا كه برادر
از خواهر خود هدیۀ قربان نپذیرد
اینجاست كه بر دامن مادر بزند چنگ
بی فاطمه این مرحله پایان نپذیرد
تا بر لب طفلان قسم فاطمه آمد
آقا نتوانست ز آنان نپذیرد
دو آینۀ زینبی آمادۀ رزمند
این صحنه بجز آینه قرآن نپذیرد
گیسوی كمندِ یكی از شانه سرازیر
زلف دگری سلسله بندان نپذیرد
شمشیر كجا و قد و بالای دو ریحان
این قامتشان هیچ كمان دان نپذیرد
تكبیر به لب تیغ به كف هر دو كفن پوش
كس فاتحۀ تازه جوانان نپذیرد
می خواست عدو حیله ببندد به دوطفلان
دید از دو طرف رِخنه به رِندان نپذیرد
از هیبتشان لرزه به جانِ سپه افتاد
آزاده بجز جنگ نمایان نپذیرد
شاگرد دبستان اَلفبای علمدار
هنگامۀ پیكار سر و جان نپذیرد
كُشتند بسی از سپه كفر به یك آن
افزونتر از این را لب عطشان نپذیرد
از میمنه تا میسره این لشگر كوفی
این گونه پذیرایی مهمان نپذیرد
شمشیر و سنان بود كه هر سوی روان بود
آنقدر گران بود كه انسان نپذیرد
سیمین بدنان تشنه لب از پای فتادند
از پای فتاده نَفَس ارزان نپذیرد
داغی به دل بانوی مظلومه نشاندند
داغی كه دل هیچ پریشان نپذیرد
تا كه نشود از همه شرمنده برادر
خواهر طلب نعش شهیدان نپذیرد
از خیمه نظر كرد به چشمان برادر
دید ابر بهاری است كه باران نپذیرد
شاعر : محمود ژولیده
- یکشنبه
- 12
- آبان
- 1392
- ساعت
- 5:24
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه